دقت کردین  این روزا اوضای خاستگاری و نامزدی خیلی زیاد شده بله دیگه داریم به محرم نزدیک میشیم همه به فکر افتادن تو مدرسه ما هر روز صبح که میریم مبینم اتفاقات جدید افتاده امروز خیلی کف کردم هنوز باور نمیشه مهلا یعنی خود مهلا میخواد عروس بشه من که باورم نمیشه صبح که رفتم سرکلاش دیدم باز سمینار دارن و درحال بحث اند فهمیدم بله واسه مهلا خانوم یک خاستگار تپل اومده بعد از کلی کف کردن فکر کردم همش در حد یک حرف هست و فقط بین ماماناشونه دیدم که نخیر قضیه خیلی جدی تره خود مهلا خانوم هم رفته با پسره صحبت کرده و تا صبح توان خواب از شدت بوی عطر آقا داماد که تو اتاقش پیچیده بوده نداشته...

البته این یکیش بود

دیگر دوستمان خانوم ایکس ( به منظور شناخته نشدن توسط خواهر محترمه ی منصوره) بعد از چهار و اندی سال از رفاقت با زیدشان بلاخره مادر محترم زیدشان راضی شدند که ایشان را به عنوان اولین عروس خانواده انتخاب نمایند. طی یک مراسم رسمی مادر ایشان به همراه دایی و زندایی ایشان به درب مدرسه اماده بودنند و دوستمان را دیده اند و پسندیدند البته این فقط نصف راهه تا کی بشه بابای دوستم راضی بشه تا کی بشه خواهر بزرگترش نیز ازدواج کند خدا میدونه خدا بهش صبر بده(چرا نوع بیانم عوض شد؟)

دوست دیگرمان البته دوست دوست به معنای واقعی نیست فقط یک همکلاسیست ولی خب به هر حال فقط دو میز با ما فاصله دارد ایشون دیگر واقعا عروس شده اند و همین شنبه میخوایند بروند به حرم مطهر رضوی و عقد کنند

البته برای دوست دیگرمان هم یک خاستگاری در پیت اماده است از همانی های که مادران و خوهران به آریشگاه های زنانه رفته اند و دختر انتخاب میکنن(همونای که من خیلی بدم میاید)

این از دوستان خودمان البته دو عدد از دوستانمان نیز برای برادر های خود به خواستگاری رفته اند و یکنفر هم دو خاستگار برای خواهرش همزمان امده است ولی خواهرش عروس نمیشود و میگوید باید با هم عروس شویم(عجب خواهر اسکولی دارد نه؟) 

خلاصه این روزا بحث ازدواج و خواستگاری و آیین همسرداری خیلی شدید شده البته خود مدرسه هم به شدت آن افزوده بر در و دیوارهای آن انواع و اقسام این گونه پوستر ها زده اند و البته اطلاعیه یک دوره کلاس های پیش از ازدواج گذاشته اند البته رایگان(چون عمرا مشهدی جماعت پول بدن عشق چیزای مفتن)

پاورقی: تپل به معنای مجازی کلمه است منظور از خاستگار تپل یعنی بسیار زیبا خوشتیپ و صد البته پولدار

در ضمن عنوان این پست از کتاب دین و زندگی سال سوم دوره متوسطه انتخاب شده گفتم بگم عذر شرعی نداشته باشه

 راستی نمیخواستم با این لهجه بنویسم (مثل منصوره!) ولی چی کار کنم هی همینجوری میشد

                                                                               وجی