different سیزده بدر

  امسال ما رو بد جور جو درس خوندن  گرفته بود برای همین جو گرفت و دل و زدیم به دریا اینبار سیزده بدر با اهل بیت نرفتیم بیرون تک و تنها موندیم فی بیت

 اهل بیت ساعت 3 بعد از ظهر روز دوازدهم  رفتن  من موندم و خونه و تنهایی و عشق و حال.....(شد 4 تا و ....)

  اول که اونا رفتن ما رو خیلی جو گرفت و رفتم سراغ "دین و زندگی" اونم دین و زندگی سوم شروع کردم به خوندن دیدم زیادی خوندم گفتم یکم برم پشت نت ببینم دنیا دست کیه رفتم نشستم و ساعت مثل همیشه که میای نت خیلی زود گذشت و حدودا شد هشت و نیم که دل کنیدم و بلند شدم رفتم یک ساندویچ کالباس خوردم بعدش یکم دوباره درس خوندم بعدش دوباره کامی و مقداری موسقی گوش دادم (اونم با صدای بلند خیلی حال داد ادم حسش میگره آهنگ"خونه خالی خونه تنها"ی مرجان و گوش کنه) و البته با دوست عزیز تر از بلبل مان منثوره خانم نیز یکم گپ تلفنی داشتیم بعد  رفتم پای تی وی یک فیلم نیمه توپ دیدم بعد دوباره امدم سراغ کامی البته نه دقیقا بعدش اون وقت ساعت دو نیم بود اومدم دیدم یکی on اون وقت شب که اصلا انتظار شو نداشتم خلاصه نشستم یکم با اون چت کردیم و چرت و پرت گفتیم تا.... بعدش دیگه اومدم لالا کردم ...............تا فردا ظهر ساعت یک بیدار شدم خدایش عجب حالی میده هیچکس نیست بهت گیر بده تا لنگ ظهر بخوابی(خدایشش خیلی حال داد)

خب ظهر که بیدار شدم اول رفتم حموم بعد اومدم دوباره ساندویچ کالباس خوردم(اخه چیز دیگه نداشتیم منم آشپزی بلد نیستم :d) بعد با یک بنده خدای رفتیم حرم(نه خالی بستم تنهای تنها رفتم من از اونای نیستم تا یک موقعیت گیر بیاد سریع سو استفاده کنم) تا حالا تو عمرم روز سیزده بدر خیابونا رو ندیده بودم که دیدم مغازه ها که همه بسته ولی نزدیک حرم اکثرا باز بود تو حرمم مثل همیشه تو همون جایی که همیشه با بچه ها میرفتیم رفتم نشستم یادم اومد من اصلا نماز ظهر و نخوندم بعد از اینکه نماز خوندم یکم فکر کردم به فلسفه ی وجودی انسان والبته خیلی چیزای دیگه............:دی

بعدش ام که برگشتم یک کوچولو درس خوندم بعد اومدم اینجا و الان دارم اینو مینویسم(همراه با گوش کردن آهنگ زلف بر باد محسن نامجو) فکر کنم اونا هم اومدن صدای ماشین میاد (اره خودشونن من برم براشون چای بریزم خیلی خسته اند)خلاصه خیلی خوب بود تجربه واقعا با حالی بود:دی

ببخشید اگه اینقدر از "بعد"استفاده میکنم!دیگه دست خودمم نیست دارم روش کا میکنم ولی اصلاح بشو نیست

 

من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم ،چون آنها با عشق میرقصند،اما پدر و مادر من از روی عادت نماز می خوانند.

                                                                  علی شریعتی