بسمه تعالی
دوباره تو غروب جمعه
وقتی بغضم می شکنه و
بی اختیار اشکام جاری می شه و
یاد تنهایی هام می افتم.
بر تموم عاام لعنت می فرستم و
همه کس و همه چیز و نفرین می کنم
از زندگی و زنده بودن سیر میشم
با خودم می گم : خدا منو دوست نداره
ولی یادم می ره که خدا می گه
اون بنده هاشو که بیشتر دوست داره بیشتر امتحان می کنه...
مریم
+ نوشته شده در یکشنبه پنجم خرداد ۱۳۸۷ ساعت 11:50 توسط وجیهه
|